توی جمع خانوادم ابجیام و داداشم و مامان بابا نشسته بودیم آخر شب یهو من دلم هوس دور زدن کرد به شوهرم گفتم گفت نه خوابم میاد صبح باید برم سر کار بعد من هی به شوخی اصرار کردم و اون می‌خندید گفت نه بعد من یهو بلند شدم گفتم من میرم لباسامو بپوشم رفتم اتاق خونه مامانم بعد اومد بهم گفت نمیام و هرکارش کردم نیومد خجالت زده شدم روبرو خانوادم خیلی 🥹🥹 حس کردم خورد شدم شوهرم خدایی صبح زود باید بلند بشه ولی خب منم دلم میخواست... بنظرتون الان همه برامون میخندن؟
نباید اصرار کنی خب صبح باید بره سرکار نه متوجه میشن حق با همسرته
شما باید متوجه بودی و خودت شان ت و حفظ میکردی وقتی میگفت نه ادامه نمیدادی
خودتم قبول داری خسته س و صبح‌زود باید بره
پس درکش کن
خوب شما کارت خیلی بچگانه بوده. رو رفتارات بیشتر کار کن. پخته تر شو
شما چقدر رفتار بچگانه ای داری
شوهرت چندبار گفت نه دیگه😑
نباید تو جمع آنقدر اصرار کنی وقتی میدونی شرایطش نیست
چرا باید شوهرت بگه تازه گفته و بازم اصرار کردی پس درکت کجا رفته
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
