خاهرم پوستش سبزس و لاغر یکم عصبی شده تازگیا با بی حوصله.ب خودش نمیرسه بخاطر بچه هاش که اذیتش میکنن میگه نمیرسم به زندگی.اون روز اومدن خونم ب اجیم میگه چرا غذاهات مث خاهرت خوشمزه نیستن چرا خونت مث این تمیز نیست.بعد اون روز خاهرم گف ارایش نکن الان میگه نگا چقد خاهرت سفیده ونازه تعریف از خودم نمیکنم ولی خیلی دلم ب خاهرم میسوزه بچشم مریضه بخاطر این روحیه نداره.چن بار بهش گفته خاهرت چقد برق میزنه تو اینجوری نیستی همه حرفی بش میزنه هرچی بش میگم ب خودت برس میرسه ولی باز بد تیپه.غذاهاشم نمیزاره جا بیفتن اکثرا نپخته ان
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.