چه انسان های مفید و تاثیر گذاری که باید بیشتر عمر میکردند.
چه انسان های شادی که آرزو دارند عمر بلندی داشته باشند.
و اما من....
منی که درد های جسمی و روحی مچاله ام کردند.
حاضرم تمام سال ها و حتی ثانیه های باقی مانده ی عمرم را به چنین افرادی هدیه کنم...افرادی که لیاقت زندگی را دارند...
اما با وجود درد هایم ، قلبم مثل ساعت کار میکند.
پوم تاک ، پوم تاک ، پوم تاک.....
هر لحظه خون سرشار از اکسیژن را به اندام های بدن میفرستد.
برای زنده ماندن...
چه زنده ماندنی ؟....در این زندگی روزی هزار بار مرده ام.
بارها به او گفتم : این همه تلاش نیاز نیست.چند دقیقه از کار بایست و استراحت کن.
اما امان از قلب لجباز من...💔چرا میتپد ؟
شاید قلبم به امید روز های زیباتر میتپد.شاید امید دارد به فردایی بهتر...اما گمان نمیکنم چنین فردایی وجود داشته باشد....
امیدوارم قلب شکسته ی من هر چه زودتر خودش را بازنشسته کند و اندکی استراحت کند و آن روز ، روز آزادی من است.🍁