منم همیشه این شعرا میخونم
محرمی نیست وگرنه که خبر بسیار است
رمق ناله کم و کوه کمر بسیار است
ای ملائک که بع سنجیدن مت مشغولید
بنویسد که اندوه بشر بسیار است
ساقه های مژه ام از وزش اه نسوخت
شکر در جنگل ما هیزم تر بسیار است
سفره دار توام ای عشق بفرما بنشین
نان جو زخم و نمک خون جگر بسیار است
آبجی منم خیلی سختی کشیدم از شوهر