بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
(دورنگم)🎴تو مغزم خیلی صدا هس خیلی، تو سرم جنگله صبح که از خواب پا میشم دلم میخواد کسی نباشه باهام حرف بزنه،میخوام از خونه که میرم بیرون کسی منتظرم نباشه، برگردم دل کسی تنگ نشه واسم،☻️۰ میخوام تنها باشم در من تيمارستانی قصد شورش داره....یخیال پرداز روان گیاهخوار💚 intjفمینیست💜 عاشق علم ونجوم👩🏻🚀فیلم باز فیلم خواستی ژانر مورد علاقت رو بگو چندتا بهت پیشنهاد بدم🧸 کیدراما عشقمه:) من درون دنیای که تو مغزمه زندگی میکنم من صدا های تو مغزم میشنوم که واقعیت نداره من با افرادی که تو ذهنمه خوشحالم من با اشخاص غیر واقعی زندگی میکنمروزی به مشکلاتی که اکنون رنجم میدهد خواهم خندید...و از پنجره بیمارستان روانی به بیرون خیره خواهم شد:) this is måneskin🫀متفاوت باش... مثلا بشین رو تلویزیون مبل ببین
ازونجایی که درمورد هر موضوعی نظر نمیدم ؛ پس اگه نظرمو یه جا گفتم که مخالفش بودی لطفا ریپلای نکن نمیخوام متقاعدم کنی،چون نظرم طبق تجربه خودمه😊••••••• امروز دوم شهریور۱۴۰۲با خودم عهد میبیندم که بجز راهنمایی و مشاوره در حد درک و فهم خودم از موضوع بحث؛ در هیچ تاپیکی پست نگذارم و البته بجز موارد فان ؛؛ و هیچوقت در تاپیک های تعریف از خانواده اعم از پدر،مادر،خواهر،برادر،همسر و فرزند شرکت نکنم ،چون هروقت شرکت کردم بعدش کلی انرژی منفی روانه زندگی خودم و اون افراد شد!!! •••••••••روابط دوستانه یا عاشقانه تو باید عامل کاهش استرست باشن نه بیشتر شدنش،باید منبعی برای آروم شدن تو، پیشرفت خوشحالی و آسون تر شدن مسیر زندگیت باشن، اونا باید باشن تا از زندگیت لذت بیشتری ببری و حالت خوب باشه کنارشون نه برعکسش،زندگی خودش به اندازه کافی سخت هست•••••••••
بابام و عموهام حتما باید ی وعده شون غذای گوشتی باشه
جوون هم موندن
زیاد فکر میکنم ب هرچیز مسخره ای بارها و بارها مخصوصا اگر برایم زیاد اهمیت داشته باشد.حساس میشوم،درون خود میریزم و بدتر از همه نمیتوانم هیچکدام از این هارا نیز بگویم؛ درنهایت هم میدانم همین نابودم میکند.🙂🗿این حس تعهد انسانه ک باعث موفقیت میشه نه تعداد افرادش🐺🧹 پاترهد⚡🧙♂️🧹خانه ام ابریست امادر خیال روزهای روشنم.نیما یوشیج:)
روزی داریوش بزرگ دستور داد تا همه یونانیان حاضر در کاخ را به حضور او بیاورند...سپس از آنان پرسید به چه بهایی حاضرند جسد پدر خود را پس از مرگ بخورند؟ یونانیان پاسخ دادند که به هیچ قیمتی حاضر به انجام چنین کاری نیستند. داریوش سپس دستور داد هندیان موسوم به گالاتی که والدین خود را پس از مرگ میخوردند به پیشگاه بیاورند!سپس در برابر یونانیان از ایشان پرسید به چه قیمتی حاضرند جسد پدر مرده خود را روی تلی از هیزم گذاشته و بسوزانند. هندیان فریاد بلندی کشیدند و از شاه خواهش کردند که چنین سخنان کفرآمیزی را نگوید...حس میکنم که داریوش حجت را بر صاحبان هر عقیدهای تمام کرد. این داستان نشان میدهد که عقاید هرکس فقط از نظر خودش بیعیب است و اگر کسی گمان کند عقیده دیگران نادرست است حق ندارد عقیده خودش را به زور به آنها تحمیل کند.به نقل از تاریخ هرودوت؛ کتاب دوم؛ صفحه ۳۷