سلام دوستان عزیز
لطفا همفکری بهم بدید
من مدت هاست با شخصی که بیانهایت عاشقش بودم به مشکل خوردم …. در عرض چند ساعت بدون هیچ مشکلی همه چی مثل یه شوک تموم شد ،اصلا هم دنبال این نیستم الان شما دلیلش رو بهم بگید چون ۲ سال از روش گذشته و خودم به همه چی فکر کردم …. منتها تو این ۲ سال مقاومت وحشتناکی برای حرف زدن داره ،یک سری اتفاقات هم این وسط از طرف دوستان مشترکمون رخ داده که ازش بی خبره ( به عنوان مثل مخ زدن دوست متاهلش که زن و بچه داره و دوست سی سالش بوده برای من با وجود اینکه میدونست من دنبال حرف زدنم و عاشق دوست سرمم و خیلی نقشه ها برام ریخت ) خیلی جریان ها این وسط پیش اومده که خبر نداره …. و انقدر مقاومت برای حرف نزدن بصورت بسیار غیرمنطقی داره که من واقعا نمیدونم چکار کنم …. ۲ ماه پیش بهم پیغام زد گفت حرف میزنیم ،منم منتظر موندم ،پریشب رفتم پیش یکی از دوستای مشترکمون که بهش بگه با من حرف بزنه چون نوشتن یا وویس دادن یه سری سوتفاهم ها تو اینترنت سخته …. دوستش گفت من چند روز دیگه بهش میگم و حرف نمیزنه و اینا …. تا اینکه خودش دیشب پیغام زد یه سری حرف های عجیب زد که من میخوام صداشو ضبط کنم و پاپوش درست کنم و کارهای خطرناک کنم که من پشمام ریخت …. و گفت حرف نمیزنم تو خطرناکی …. حالا دوستش گفته من تو این هفته باهاش حرف میزنم
اما من دیگه تحمل ندارم
چون سر این مساله به مشکل جدی جسمی خوردم متاسفانه
به خاطر یه حرف زدن !
واقعا مسخره س
کمکی که ازتون میخوام اینه
من دوست دارم امشب یه وویس طولانی بهش بدم همه چیزو تعریف کنم …. هرچند میخواستم جواب های اونم بشنوم اما دیگه خسته شدم
از طرفی هم خوب دوستش چند روز دیگه میخواد باهاش حرف بزنه ( اگرچه که حس میکنم دیشب زده و دروغ گفته بهم )
به نظرتون علارقم اینکه دوستش میخواد باهاش حرف بزنه من وویسم رو بدم ؟
میدونم وویس طولانی ای هم میشه قطعا ولی چاره ای
ندارم دارم میمیرم
من اینجا دارم بد قضاوت میشم و نابود میشم
نگید که ولش کن و اینا
جای من نیستید
فقط ازتون راهنمایی دوستانه میخوام
اتفاقات عجیبی افتاده این وسط
و من جسمم مریض و خسته شده
لطفا هم فکری کنید
🙏🏻