نمیدونم این چیه تو وجودم بهم ظلم کرده اذیتم کرده و بی احترامی اما نمیتونم کنارش بزارم . اولین رابطه من بود حس میکنم شوهرمه . نمیتونم کات کنم تا باز بشینم برای کنکور بعدی بخونم . نمیتونم تصور کنم بره با دختر دیگه ای ازدواج کنه یا دوست بشه .
نمیدونم چه مرگمه😔 جالبه مامان بابای من همیشه عاشق هم بودن و احترام همو داشتن نمیدونم من چرا راضی ام به این چنین رابطه ای
البته بگم رابطم با پدرم خیلی خوب نبود . خیلی بغلم نمی‌کرد بوسم نمی‌کرد. الان دلم برای بغل اون پسر تنگ شده حتی😔
اگ باآدم درست ازدواج کنی اینو یادت میره
ببین رابطه های سمی خواه و ناخواه خیلی بیشتر از یک رابطه سالم تورو درگیر میکنه سعی کن خودتو نجات بدی
این چیزی که میگی عشق نیست وابستگیه و حتی اگرم باشه یه طرفس به نظرم به درسو زندگیت برس رو خودت کار کن برات مهم نباشه میدونم اینارو میگم میگی چه خودخواهانه ولی منم مول تو دوران کنکور کات کردم تازه بعدش با یکی دیگه رفتم تو رابطه کات کرذم یه سیب بخواد بیوفته ده دور میچرخه
به نظرم هر چه سریع تر کات کن و خودتو از این جهنم بکش بیرون
ببین اولی تقریبا ۳ ماه اولی طول کشید دوباره برگشت من قبولش نکردم چون دیگه خودنو درگیر دانشگاهو کراش کرده بودم خیلی کیسای بهتر از این بود
اخری رو هم خیل حماقت کردم ما اول عید کات کردیم اون رفت بعد یه هفته خورده ای اومد من قبولشکردم چون خیلی دوسش داشتم یه هفته بعد بابت رفتارای بدش گفتم نمیخوامت دوسه روز بعد دوباره پیداش شد یعنی این یه ماه ما همش کات بودیم تا اینکه اومد گفت پشیمونمو اینا باز یه هفته کانکت شدم دلم سوخت براش هیچی دیگه دیدم این دو روز خبری ازش نیست هی داره با احساسات من بازی میکنه دیشب بلاکش کردم بره گورشو گم کنه
واقعا یه چی میگم خواهرانه بهت اشتباه منو نکن من الان واقعا ازش کشیدم بیرون چون روی واقعیشو دیدم توهم یادت میره مطمئن باش یادت میره
