من وپسرخالم امروز کنکور داشتیم
پسرخالم خیلی میخوند و روزی شاید 14 ساعت و رتبه برتر قلمچی بود
پسرخالم و من باهم برگشتیم خونه
خیلی ناراحت بود گفت که سخت بود فکر کنم باید پشت بمونم
شوهر خالم دعواش کرد ..
و پسرخالم گفت به تو ربطی نداره من تلاشمو کردم
باباش پا شد با کمبربند زدش و ما جلوشو گرفتیم
همش میگفت من خرج ات کردم و..
حالا پدر من از من پرسید گفت چطور دادی گفتم بد دادم
گفت که خودم طراح بودم خواستم سخت بگیرم نتونی بنویسی
واقعا برای شوهرخالم متاسفم
برای شما پیش اومده؟
خیلی ناراحت کننده است
خاک تو سرش
پسر خالت اگر روزی ب فکر خودکشی افتاد یا افسرده شد ب شدت حق داره
بعد پسره بیچاره جلو شما چیکار کرد؟ بلند شد رفت اتاقش؟کسی نرفت دنبالش؟
ای بابا چرا اینجوری کرد
اینکه خوشحالی و خودتو مقایسه میکنی قابل درک نیست
چقد بد😑😂بابای من ک از اول گفت آزاد برو کنکور افسردت میکنه🗿
🤔
ن والا من بابام اینجوری نبود و نیست
تازه یادمه زمستونا ک سرد بود و بارون بود دلم میخاست نرم مدرسه بابام وقتی بیدارم میکرد میگفتم میخام بخوابم میگف باشه برقارو خاموش میکرد دوباره میخوابیدیم🥹😂
واقعا که چرا بچشو جلو بقیه خراب میکنه
مثلا شوهر خالت فکر کرد الان بچش میره آکسفورد؟
من خودم دولتی خوندم رتبم خوب بود بعدش رفتم خدمت و هیچ جا برام ن ر ی ده بودن
واقعا در مغز بعضی پدر مادرا رو باز کردن توش گ‌وه ریختن
وای مگ پسر خالت بچس ک خواسته با کمربند بزنتش😳 واقعا خجالت اورره
