دوسدارم همش تنها باشم قبلا دوسداشتم باهاش برم بیرون باهم بریم اینور اونور ولی اون موقع شرایطشو نداشت بعد منم دیگه همیشه تنهایی میرفتم بیرون البته از بچگی کلا تنها بودم دوست صمیمی و رفیق و فامیل که همسنم باشه باهاش برم بیرون اصلا نداشتم با خانوادم هم بنا به دلایلی بیرون نمیرفتم همیشه تنها خیابون میرفتم بعد گفتم شوهر کنم باهاش میرم بیرون
اولاش دوسداشتم بعد دیدم نمیتونه وقتشو نداشت دیگه الان کلا خوشم نمیاد با اونم برم بیرون فقط دوسدارم تنها باشم حالا الان شرایطشو داره ولی من دیگه دوست ندارم حوصله اینکه با یکی دیگه برم رو ندارم انگار تنهایی جزئی از وجودم شده
از یه طرفم نمیدونم چیکار کنم که باز اون حسه که دوست نداشتم تنها باشم برگرده و بتونم با شوهرم برم
اونم اگه من نرم باهاش با دوستاش میره
نمیتونم چرا حوصله کسیو ندارم مخصوصا جدیدا بدتر هم شدم با اطرافیانم هم اصن حرف نمیزنم خیلی کم حرف شدم
کسی مثل من بوده؟