ی مدت بگذره بهتر میشیی.کم کم ترس ت از بین میره.
....
من حتی مرگ خاله عزیزمو از نزدیک دیدیم
یدفعه جلو روم داشت حرف میزد افتاد و سکته کرد ومرد.جوون بود.همش چهل سال داشت
تا ی مدت از ترس تا صبح بیدار بودم.اونزمان دبیرستان میرفتم.همش از مرگ میترسیدم.ولی
بعد شش ماه دوباره اوضاع عادی شد