بچاااا دیشب داداشام با دوستاشون رفتن مسافرت من چون بابام و مامانم نمیرفتن منم نرفتم باهاشون خیلی اصرار داشتن که توم بیا ولی نرفتم ک مزاحمشون نشم حالا بابام گفت بریم باغمون من از باغمون خوشم نمیاد واقعااا دستم خودم نیسا چیکار کنم بدم میاد سخته واقعا برم اونجا من نرفتم مامانمم عصبی شد روم با اینکه ۲۲ سالنه ولی استقلال ندارم ک بتونم قهرو بحث با دیگزان رو تحمل کنم مامانم داد کشید رو سرم بابامم بددهنی کرد و رفتن حالا میگم بیان چیکار کنم من باهاشون حرف بزنم راستیت مامانم ادم کینه ای هست تلافی میکنه برم به مامانم بگم اشتباه کردم یادنه اخه دوس ندارم دیگ زور نیست ک خوشم نمیاد جای دور افتادس نه اب داره نه رود خونه هیچی زمین خالی با چنتا درخت