خونه مادرم بودم صدا شنیدم بعدش سبزی و چایی از میز ریخته بود زمین انگار یکی دستمال کشیده
طرفای خونه مادرم یه خونه پلمپ شده هست ک میگن جن داره منم میومدیم زل زدم پنجره های شکسته اش نگاه کردم تو دلم گفتم یعنی واقعا خونه جن ها اینجاست الان میگم کاش نگاه نمیکردم