من گذشته سختی داشتم تاپیک قبلیم داستان جداییم نزدیک بله برونمو توضیح دادم
از این طرفم خیلی خواستگار دارم چون خیلی تو اجتماعم
دوستم گفت اینو زنگ بزن ۱۲٠ میگیره ایندتو میگه
اما دقیق زنه بهم نگفت همه چیو
گفت اون پسره ک جدا شدی خیلی تو فکرته و صد در هزار درصد تا برج ۹ سمتت برمیگرده تا الانم ک نیومده پیگیر احوالت هست ولی مادرش براش دعا کرفته ک سمتت نتونه بیاد و از سرش بیفته حتی زورشم کردن یکی دیگه رو بگیره، اینارو من خواستگاریشو شنیده بودم راست بود ولی گفت صد در صد تا برج ۹ میاد اما ازدواجتون بستگی ب خودت داره و خانوادت
بهم گفت تو خانوادت حکمرانی هست تو با هرکی بخوای ازدواج کنی با بحث و دعوا هست و سخته تو سه مرحله هی میرن و میان تا ازدواج کنی و تا دو سال و نیم اینده طول میکشه، گفتم راست میگی مادرم اینجوری سختگیره منو ب هیچکس نمیده
تا اینجاش راست بود
بعدم گفت ینفر دیگ هم غیر این وارد زندگیت میشه حتی بهم مشخصات ظاهری و اسمشم گفت، درحالی ک من الان اصلا همچین ادمی نمیشناسم، بعدم اینم تا ۱۳وعده دیگ میاد
ولی بچها من دلم میخواد زود ازدواج کنم دوسال دیگ خیلی دیره اصلا حالم گرفته شد گفتم چرا زنگ زدم😞
