حالا من ۱۵روز پیش سقط داشتم
ب قدری خون از دست داده بودم ک حتی دهنم باز نمیشد ک حرف بزنم
لب هام سفید سفید شده بود زیر چشام سیاه و کبود
و همچنان میگفتم ک حالم خوبه با من مثل مریضا رفتار نکنید
طوریم نشده ک
شوهرم برام جا مینداخت میگفتم نمیخوام
حالا شوهرم
یه سرما خوردگی بگیره دیگه ما رو سرویس میکنه
تمام شب با آه و ناله اش نمیذاره حتی بخوابیم
دم دقیقه قرص و مالش و ناله کردن