ساعت یک ظهر تیپ زد و از خونه رفت بیرون دیروز ظهر هم نیومد بهش گفتم وقتی نمیای خونه خبر بده غذا نپزم الان من داشتم غذا درست میکردم نمیدونم غذامو درست کنم یا نه باش قهرم نمیتونم بپرسم
یاد اون جوک افتادم میگه ممد دو تا نون بیشتر نگیر بابات مرده😶
من از یاران عشق مینویسم ن از شبنم ن از گل من ازآن پرستوی عشق مینویسم آری از پدر مینویسم که با نگاهش جاده عشق را نشانم میدهد و مرا در آینه زندگی تشویق به زنده ماندن و زندگی کردن میکندپدرم ای شهد آرزوهایم ای کوه استوار تو را تا ابدیت دوست میدارم سر مشق زندگییم را از تو از دستان پینه بسته ات ازآن نگاه خسته ات و از قد خمیده ات خواهم آموخت و خوب زندگی کردن را از کتاب زندگیت
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ما هم قهریم تا امروز قهرامون ساعتی بوده اما الان دو روزه قهریم صبح رفت فکر کردم رفت نون بخره پیام داد من رفتم سر کار
من از یاران عشق مینویسم ن از شبنم ن از گل من ازآن پرستوی عشق مینویسم آری از پدر مینویسم که با نگاهش جاده عشق را نشانم میدهد و مرا در آینه زندگی تشویق به زنده ماندن و زندگی کردن میکندپدرم ای شهد آرزوهایم ای کوه استوار تو را تا ابدیت دوست میدارم سر مشق زندگییم را از تو از دستان پینه بسته ات ازآن نگاه خسته ات و از قد خمیده ات خواهم آموخت و خوب زندگی کردن را از کتاب زندگیت
خوبه باز شعورش رسیده بت خبر بده من چهار ساعت پای گاز پلو خورشت درست میکنم آخرشم نمیاد خونه نه خبری م ...
اره فقط پیام داده در حالی که میتونست بگه منم ناراحت شدم و اما نوشتم تا دیروز میگفتی کار نیست الان جمعه میری سر کار😏خوش بگذره
من از یاران عشق مینویسم ن از شبنم ن از گل من ازآن پرستوی عشق مینویسم آری از پدر مینویسم که با نگاهش جاده عشق را نشانم میدهد و مرا در آینه زندگی تشویق به زنده ماندن و زندگی کردن میکندپدرم ای شهد آرزوهایم ای کوه استوار تو را تا ابدیت دوست میدارم سر مشق زندگییم را از تو از دستان پینه بسته ات ازآن نگاه خسته ات و از قد خمیده ات خواهم آموخت و خوب زندگی کردن را از کتاب زندگیت