از وقتی من به دنیا اومدم ول کرد رفت یه شهر دیگه هر دوسال یبار میاد بهمون سر میزنه (کارش اونجاست)
همیشه بهش نیاز داشتم ولی هیچوقت پیشم نبود حسرت اینکه یبار از مدرسه بیام بیرون اومده باشه دنبالم به دلم موند
مامانم نابود شد توی این سال ها از گوشه کنایه های خانوادشو فامیل و حرفایی که پشت سر بابام میزنن
همیشه از پشت گوشی میگه خیلی دوست دارم ولی آخه این چه دوست داشتنیه که ۱۷ سال دخترشو ول کردو هیچوقت نفهمید من کی بزرگ شدم
حتی یوقتایی التماسش کردم چند روز بیاد ولی اون اصلا براش مهم نبود
رفتم پیش مشاور گفت بخاطر همین موضوع طرح واره ی رها شدگی و افسردگی دارم بقرآن میتونست کارشو بیاره اینجا نمیدونم چرا نمیاد😔
(فقط جهت دردو دل میدونم خیلیا میگن سر کاریه البته حقم دارن چون هیچکس باورش نمیشه)