دیروز پدر بزرگن با ماشین تصادف کرده بود خداروشکر زنده موند ولی دست و پاش شکسته بود وقتی رفتیم بیمارستان همه خواهر ها و مادرم اینا گریه شون گرفت ولی من با اینکه خیلی خیلی ناراحت بودم اما گریه ام نمی اومد واقعا خجالت کشیدم کلا سخت گریه ام میگیره کسی هست مثل من باشه سر فوت دختر عمه مم یه قطره اشک نریختم ولی از دور خیلی غمگین بودم همه فکر میکنن بی احساسم