بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ما آدم ها دو سبد با خودمون داریم : یکی جلومون آویزونه یکی هم پشتمون ؛ نکات مثبت و خوبی هامونو میندازیم تو سبد جلویی ، عیب هامونو تو سبد پشتی ؛ وقتی تو مسیر زندگی داریم راه میریم فقط دو چیز رو می بینیم خوبی های خودمون و عیب های نفر جلویی !
من آبان1401رفتم خونه خودم شب سال تحویل1402مادرشوهرم پدرشوهرم بابابزرگش ومامان بزرگش خواهرشوهرم شوهرشوبچش باعموشوبچه هاشوخانومش بابرادرشوهرم خونه مابودن شام اونم به چه سختی حساسیتایی که دارن و.... دعوت بودن من چون خیلی کارداشتم شام نتونستم بخورم درست غذابوقلمون وفسنجون بودفرداش اومدم برنجاروتهدیگاشوجداکردم به سختی همه روقابلمه کردم گذاشتم تویخچال شوهرم خونه من رفتم باغ بابام گفتم میام خونه یه دل سیرمیخورم اومدم خونه دیدم هیچی نیست همه روبرده بودخونه مامانش حتی میخواست سحری بخوره چیزی نزاشته بودحالابنده خداهاخودشون غذادرست کرده بودن اومده بودن کمکم اماحرسم ازشوهرمه که میدونست من نخوردم گفته بودم امابازم جوابای سربالاداد