هرکاری تا واردش نشدی برات مجهوله ترسناکه مثلا مهاجرت قبلش خیلی میترسی از این که وارد یه کشور دیگه شی از جامعه اش مردمش ناشناخته اس برات ولی بعدش به اونجا عادت میکنی
خیانتم همینه تا قبل این که دست به این کار زدی ازش میترسی اما همین که چند بار با این اون بپری میبینی نه خبری نیست ترسی نداره تا لذتم داره خودتو وارد یه باتلاق میکنی به خودت میای میبینی تا گردن تو گل فرو رفتی هرچی بیشتر دست پا بزنی بیشتر فرو میری