دیشب قبل خوابم خیلی حسرت خوردم که چرا تا حالا کربلا نرفتم و یه سلام هم به آقا دادم بعد موقع اذون صبح دیدم تو بالکن خونه بابام وایستادم یه دفعه ای وقتی داشتم به اسمون نگاه میکردم گنبد اقا را دیدم دوباره سلام دادم و بعدش هم همش یه حسی داشتم خوشحال بودم طوریکه داد میزدم و گریه میکردم اما نه از ناراحتی از خوشحالی بود همش میگفتم کاش گوشیم بود این لحظه را ثبت میکردم