با خواهرم رفته بودیم مغازه یکی از اشناهامون چون خواهرم طراحی دکوراسیون داخلی خونده و کارش اینه از ما خواستن بریم کمک خلاصه خواهرم داشت درمورد دیوارا نظر میداد صاحب مغازه نشسته بود رو صندلی کامپیوتر و یه اقای دیگه هم تو مغازه داشت کارای برف رو انجام میداد یهو دیدیم زن صاحب مغازه رفت نشست رو پاش🫤
من واقعا بدم اومد ب نظرم جاش نبود
کارای برق
شاید حسودی کرده 😂😂
میگفتی اه اه اه چندش
چه بی شخصیت و بی فرهنگ
نکبت بازی
ولش کن
منم بدم میاد مخصوصا تو مهمونی فکر کن جلو کلی آدم پسرخالم و زنش هی درگوشی حرف میزدن و میخندیدن زنش هی خودشو میچسبوند بهش و می‌رفت بقلش یا همو بوس میکردن😐
بنظرم این کارا چیپ و زشته
چرا انقدر تحلیل میکنید همه رو؟؟ شوهرش بوده خواسته بشینه رو پاش شما درست و خوب نمیدونی این کار رو‌نمیکنی اون درست دونسته این کار رو کرده! همه قرار نیست مثل هم فکر کنن
عمو رن عموی من پونزده شونزده سال پیش ابنکارو مبکردن حالا تصور کنین زنش ریز عموم قد بلندو هیکلی انگار بچش رو پاشه 😂🤣 ب نظرم خیلی خنده دار بود
