ببین من کاری هم میکنم فقط برا شوهرم میکنم تو خونشون
برعکس یه بنده خدایی از فامیل میرسید یه سره خونه مادر شوهر بشور و بساب...همش تو اشپزخونه ...شوهره دیگه کلافه شده بود همش میگفت حسرت به دلم مونده یه چایی برام بریزه بیاد کنارم بشینه...وقتی مادرشوهرت اینجوری میگه خودتو بزن به نشنیدن و محیطو ترک کن...من ک اینجوری ام چیزی که دوست نداشتخ باشم بشنوم انگار کر میشم