بچه ها زنه اومده بود سرزدع ده دقیقه بشینه به مادر شوهرم و خواهر شوهرم که مریضه سر بزنه
منم خونه خودمون که یه شهر دیگه هست تازه اومده بودم
من قشنگ سریع میوه رو شستم آوردم
بعد فهمیدم اومده سر بزنه زود میخواد بره
از پدر شوهرم پرسیدم فلاکس چای داره گفت ارع ریختم بردم اصلأ انگار تو خودم نبودم نگاه کنم تو آشپزخونه اصلأ اولین بار بود اینطوری شده بودم بردم گذاشتم جلوش بعد برگشتم دیدم اوه اوه خیلی غلیظه عین چای معتاد هاست به شدت غلیظ یدونه هم سریع کتری گذاشتم دم کنم اما دیگه ننشست زنه
خاک تو سرم 😐
یچی بگین دارم خودمو میخورم