امشب شوهرم اوردم گذاشت خونخ بابام اینا خودم خاستم بیاره زنگ زدم بهش عذرخاهی کردم بخاطر دخترم که بیا از دوباره بساریم ما که مشکل حادی نداریم ابجیش زنگ زد پرید به من تمام بدی هامو گفت اخرم گفت بهش زنگ نزن دیگه چقد من بدبختم خدا بعد سه سال نعمت بزرگشو بهم داده اما یه روز نذاشتن براش خوشحالی بکنم 🥲
چرامگه چیکارکردی اوردت خونه بابات؟
چرا گفتی بیار که بگی برکردی؟؟؟؟؟
چ آبجی فضولی چه شوهر احمقی
شوهر منم همینه ولی از خانوادم حساب می بره چون پشتم هستم
تا به دنیا اومدن بچه نمیتونه طلاقت بده .
خب چکار کردی
برای چی گفتی بیارتت خونه بابات برای چی پشیمون شدی
بگو میرم شکایت میکنم که منو آوردی خونه پدرم گذاشتی رفتی ، بعد میگی بهم زنگ نزن، و خواهرت دخالت می‌کنه
البته فکراتو بکن با مشورت
خونه مادرشوهرتی؟؟؟؟؟؟اونجا زندگی میکنید؟؟؟؟
اه اه چ‌شوهر بچه ای، خاک تو سرش ، بدتر شوهر من
من ده ماهه جدا از همیم، بهم گفت به درد هم نمی‌خوریم منم با دخترم اومدم خونه مامانم ، در خواست نفقه زدم ، دیگه محلش ندادم، از اینکه من مستقل شدم ترسید، حالا هی میگه برگرد بهم ، ولی از خانوادش میترسه، منم گفتم یا احترام میای،حق طلاقم میدی، نفقمم میدی بعد میام
تازه معذرت خواهیم کردی
قدم اول بریدن پای هرکسی تو زندگی دوتاییتونه چه خواهرش چه هرکس دیگه
چه معنی میده ادم هر حرفیو به خانوادش بگه مگه بچه ۶ سالست
اگه اونقدر مستقل شده که اومده زن گرفته یا شوهر کرده باید توانایی کشیدن زیپ دهنم داشته باشه
بنظرم ازدواج باآدم بچه صفت که مردونگی نداره واجازه دخالت میده به هرکسی توزندگی اشتباه محضه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
55 ثانیه پیش
55 ثانیه پیش
56 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
