کاملا بی طرف میگم میتونم حتی قسم بخورم ، کاملا حق با تو هستش ، همسرت اگه اون خانم و خاطرات رو فراموش نکرده بود حق نداشت با شما ازدواج کنه ، ایشون اصلا چیزی به اسم حریم احساس نداره
وقتی به درجه تنفر و اجبار نرسیده بود برای چی طلاق گرفت؟
این رفتارها اصلا معنی نداشته و نداره ، از تماس تلفنی و کمک و غیره تا خیرات و سرخاک رفتن
اون باید به احساس شما احترام بذاره ، طلاق یعنی اون زن و اون زندگی تموم شده وگرنه معنی طلاق چیه ؟
اگه شما این رویه رو داشتی واکنش خودش چی بود ؟ میتونست شما رو با احساس یه مرد دیگه شریک کنه ؟ غیرتش قبول می کرد ؟
بقیه هم غلط میکنن شما رو مقایسه میکنن حق الناس به گردنشونه
باید هر چه سریعتر با روانشناس درمیون بذاره و بره تحت درمان