دوسال ونیم باهم بودیم رفتم مزار اونم اومده بود مزار داداشش کاش یاد روزایی کا داشتیم بیوفته الان ازدواج کرده خیلی اصرار کرد واسه ازدواج ولی شرایط جور نبود کل خاطرات از جلو چشمم گذشت ولی پشیمون نیستم ولی خیلی سخته
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
به هر حال عزیزم منم مثل تو یه زمانی یکیو دوست داشتم ولی وقتی سرنوشت تون مال هم نباشه آخر هر کدوم میره دنبال زندگی خودش بیخیال این فکرا به زندگیت برس انگار اصلا ندیدیش