همیشه میترسه ما با دوستا و همکاراش رفت وامد کنیم و زیاد اهل رفت و امد نیست یا وقتی ام از فامیلاش یا همکاراش منو میبینن یه طوری با شوهرم جلوی من برخورد میکنن انگار ازش اتو دارن و مدام تیکه میندازن بهش حس میکنم همه یه چیزی میدونن که من بی خبرم
مثلا چه تیکه ای؟!
نترس اگر چیزی باشه بلاخره میفهمی
خب از زیر زبون خودش بکش
هر چی بوده تو گذشتشه و بدون اونا خیلی ادمای نکبتی هستن که میخوان با مزه پرونیشون شک بندازن به جونت و زندگیتو خراب کنن...لطفا با چس محلی بهشون درشونو برای همیشه ببند
مثلا من کار میکنم یبار یکی از همکارای شوهرم اومد پیشش منم اونجا بودم گفت خوب خانمتو گیر اوردی اینم ساده فک میکنه اونجا همش در حال کاری و خسته میشی همش رو میز نشستی با گوشی و چهارتا دکمه بعد همسرم فقط میخندید طرف دفعه بعد منو دید باهام حرف نزد نمیدونم همسرم چی بهش گفت اخه همسرم همیشه میگه کار سخته مثال بعدیم بگم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
