وقتی باهم خوبیم خیلی خوبه دست ودلبازه،مهربونه،هم کلامی هم فیزیکی محبت میکنه،همه چی برام میخره،میگه برو سرکار برو کلاسهای مختلف برو رانندگی یاد بگیر،یخچالمون همیشه پر از گوشت و مرغه،ماشین خرید زد به نام من و من اصلا خبر نداشتم،طلا برام میخره هدیه میده،پول میده برای ناخن و پوست و آرایشگاه،با اینکه خیلی لباس دارم سرهرمناسبتی یا مهمونی بخوایم بریم منو به زور میبره لباس میخره،معتاد نیست حتی قلیونم نمیکشه،رفیق باز نیست،بدون من جایی نمیره حتی تا سرکوچه،به خونوادم احترام میذاره کمک میکنه اینا که گفتم موقعیه که باهم خوبیم ولی وقتی بحثی بشه البته این بحث آخری نمیدونم چرا همچین کرد یهو
یه شب دیر اومد اعتراض کردم یهو پاشد زنگ زد به بابام گفت دخترت روانیه😳مادرشو آورد خونه باهام دعوا کرد
و بعدش باهام قهر کرد فحاشی کرد به من به خونوادم،با بابامم دعوا کردند بابام بهش گفت تو زن داری بلد نیستی
و آبرو ریزی کرده همه جا و آنتن تلویزیونو خراب کرد در یخچالو باز میذاشت،تلفن و وای فای رو برد طلاهامو برده،
الآنم خونه بابام نمیاد دنبالم
فقط یه اظهارنامه داده اگه مایلی برگرد همین
خونوادم اصرار دارن مهریمو بزارم اجرا