بابام دو سه ساله داره مجازی به مامانم خیانت میکنه نزدیک به ۷۰سالشه من خاک برسر هم جای اینکه خودم رو نجات بدم کل روزم رو تو فکر اینا هستم و هی دنبال بهونه از زیر درس فرار کردن
داداشم بهم استرس میده همین ادم که این حرفا رو میزنه از عصر باید خاموشی باشه فهمیده ضعفم چیه هی بدتر میکنه من هیچ خرجی ازشون نگرفتم خودم رفتم کار کردم واسه کتاب و...
سال 1401 گفتم برم پیام نور ثبتنام کنم ی رشته ای بخونم اگر بعدا دیدم تغییر کردم کنکور بدم که شرایط کنکور کلا تغییر کرد رفتم دانشگاه پرسیدم گفتن ثبتنام مهر تموم شده اواخر مهر رفتم گفت ابان بیا خواستی ترم بهمن ثبتنام کنم منم نرفتم
تو رو خدا بگید چیکار کنم هنوز 2 ماه فرصت هس میخوام این دوماه رو بخونم و برم خوابگاه ارزومه خسته شدم ازشون
دلم میخواد برم دنبال زندگیم
داداشم چپ میره راست میاد سرزنش میکنه حالم ازش بهم میخوره خیلی پسته خیلی
از حرف زدنش از خودش حرکاتش همه چیش زشته و چندشم میشه