یه روز خونه پدر شوهر بودیم یکی از فامیل های دورشون آمد اونجا به مادرشوهرم گفت پسر مجردم داری مادر شوهرم گفت آره یکیشون مجرده ایشونم فکر کرد شوهر من میگه شروع کرد گفت یه نوه دارم قد بلند ابرو مشکی چشم سبز و فلان و بهمان بیا بدم بهت شوهرمم 😏منم باردار بودم یهو گفتم حاج خانم اون زن بدی من چیکار کنم گفت تو کی هستی گفتم زنش دا
مادر شوهر خندید پدر شوهر خندید نگم دیگه گفتن اینیکی مجرده تا اونیکی برادر دید گفت ن بابا شوخی کردم