موقع خرید نذاشت خیلی چیزا رو به دل خودم بخرم یا اصلا بخرم لباس عروس رو نذاشت چیزی که میخوام انتخاب کنم ماه عسل نذاشت برم همه رو بخشیدم گفتم شوهرم مهمه.
اما تفاوتاش رر نمیتونم ببخشم اینکه همش باعث میشد حس کنم اضافه م سر اینکه دختردار شدم کلی اذیتم کرد بی اهمیتم کرد دخترمو دوست نداشت ولی جاریمو میذاشت رو سرش باردار بود ولی من حتی براش مهم نبودم امسال عید رو انچنان بد رفتاری کرد که نگم برگشتیم زودتر از همه با ناراحتی عین خیالش نبود سرم داد زد بی محلم کرد هیچوقت یادم نمیره همش میخوام ببخشم اما نمیتونم یادمه روز ۱۳ به در کلی از تفریحشون عکس گذاشتن حتی نگفت شاید عروس و پسرم دلشون بخواد اینجا باشن کاری کرد که ما برگردیم کلیم پشت سرمون بد کفت همشم میگفت مقصر اونا بودن خوشحالم که غرورمو نشکستم و از اون خونه اومدم بیرون ولی وقتایی که زنگ میزنه نمیتونم باهاش خوب باشم اینم بگم کلی شوهرمو علیه من پر کرد کلی تو عید باهام دعوا کرد و کوفتم شد