بچه ها قبل از اینکه حامله بشم دعوامون سر بچه بود میگفت بی عرضه نتونستی یه مورچه بزایی بدبخت ننت نمیبره دکتر حامله بشی نازا همه چیز شنیدم ازش به لطف خدا بعد سه ساا باردار شدم الان پنج ماهمه از وقتی فهمیده باردارم به هر طریقی اذیت میکنه روزی که فهمید خدای بزرگ یه دختزخانوم جیگر بهمون داده ناراحت ناراحت بود منم کنارش نشستم سر به سرش گذاشتم شب از مهمونی تعیبن جنسیت برگشتیم خونه دعوامون شد گفتم براچی ناراحت شدی این حرفا گفتم ناراحتی بچه دختره عصبانی شد کتکم زد خیلی وقت بود اصلا دست بهم نزذه بود یکسال میشد بعد رفت خونه مادرش فردا برگشت دعوا له پا کرد ننشو انداخت به جون من زنگ زد به ننه بابام بیاید ببینید شام و ناهارنمیپزه خونه تمیز نمیکنه حالا خودش از عید تا حالا داره یه خونه رنگ میزنه هنوز قلم و رنگ وسط خونه است ادامت شو میگم
ببخشید ولی دلم نمیسوزه وقتی طرف اینجوریه شما باز ازش بچه دار شدی
بگو همون لیاقت نداری که پدر باشی
عجب مرد…
چرا این مردا یه وقت هایی انقدر بیشعور میشن،
دخترا فرشته ان من یکی دارم محرم اسرار ،دوای دردام همدممه
یکی دیگه هم باردار بودم اما مرد...قدر دخترت رو بدون🥲
ای بابا
کذاشتی لایک کن
متاسفانه طرف بیشعوره...شعور زندگی مشترک نداره....کاش قبل بچه طلاقتو ازش میگرفتی
لایک کن لطفا
چش هس حالا
فقط میتونم بگم اشتباه محض کردی از همچین مردی حامله شدی
مرد قحط بود؟! چی بگم این بشر بنظرت درست میشه؟!
گفته ننت نمیبرتت دکتر؟ بگو خودت شما چیکاره ای؟
همین آقا دو روز دیگه حرفی چیزی بشه میگه مامانت دخالت میکنه تو زندگیمون
فقط اینا یادت بمونه مثل شیر پشت دخترت باش که کسی جرات نکنه بگه بهش بالای چشمت ایرو
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
18 ثانیه پیش
22 ثانیه پیش
25 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
