۱۳سال اختلاف سنیداریم من۲۳اون۳۷
بچها ۱۷سالم بود بابام شیشه ای بودو هس مامانم منوداد ب این...خدایا هنوزم میگم گه خوردم من ازدواج کردم .ی ادم بیشعور بی فرهنگ بی منطق بددهن دروغگو ازش متنفرم تا بچدار بشم رو واقعیشو ندیدم خدایا گه خوردم من بچه اوردم پام گیر شد گرفتارم نمتونم طلاق بگیرم ظلمی نمونده بهم نکنه ازش خوشگل و خیلی سرترم اما هرشب ب نحوی ناراحتم میکنه قلبم میترکه شبا از سردرد خابم نمیبره.خودمم از تنهایی اویزونشم میخام یمدت سگ محلی کنم بلکه بیفته دنبالم چکارا کنم تروخدا یاد بدید.رابطه هم ک سرده همیشه پسم میزنه