دختر خالم خونمون بود داشتم ناهار درست مس کردم رفت تا سوپر مارکت خرید داشت برا خودش برگرده صدای جیغش اومد ترسیدم سکته کردم در خونه رو محکم میزد چنان ترسیدم منم هول کردم فک کردم بچه شو دزدیدن آخه بچه ش کنارش نبود منم با جیغ گریه گفتم چی شده گفت سوسک پرید بود رو شالم اینقد عصبیم شرفم جلو مردای همسایه رفت اونجوری با جیغ گریه پریدم بیرون