چیزی ک من ازش بیزارم
وقتی به دیگران احترام میذارم توقع احترام دارم
عیدی مامانم کل خانواده شوهرمو دعوت کرد خونه چون عیدی اورده بود شوهرم
چند روزه من عمل کردم خواهرا و زن برادراش ی زنگ نزدن حالمو بپرسن
تا اینجا اصلا برام مهم نیس
ولی دو روز بعد ی اتفاقی بیافته شوهرم انتظار داره من زنگ بزنم ب اونا یا برم دست بوسی
نمیدونم کی تغییر میکنه دست از سر من برداره
تنها اخلاق بدش همینه
اگه خوبیا و مهربونیش نبود تا الان نامزدی بهم زده بودم
بیشتر اقایون همینن
نمونش بابای خودم
درک میکنم.در مواردی شوهر منم همینجوریه
شوهرا همینن.مادروپدرش و برادراش یه چیز بگن ب اونا نمیگه ب زنم چیزی نگید
من جواب بدم.ب من میگه تو چیزی نگو
کی تغییر میکنه؟؟؟ههههههه به همین خیال باش که اینجور آدمها تغییر کنن شوهر منم همینه دیگه انقدر حرص خوردم کم آوردم از خستگی بیخیال شدم میگم هر گوهی میخوای بخوری بخور من ولی کار خودمو میکنم
