من بایه دوستم که خیلی باهم صمیمی هستیم وکلاهمه جاباهم میریم ومیاییم شوخی میکردیم.
همیشه خداموقع شوخی به من میگه که خنگی وعقل نداری وفلان امامن هیچ ناراحت نمیشم بعددیروزم همینجوری شوخی میکردیم.
نمیدونم بحث چی پیش اومدحرف میزدیم بهش فتم سیاه سوخته😐😅
دیگه گفت من ازاین حرف بدم میادوازدیروزباهام سرسنگینه حرف نمیزنه منم حرف نزدم باهاش دیگه.سرکارباهمیم وفقط درحدکارحرف زدیم تموم.
من بدون منظوروازسرشوخی گفتم وگرنه دوستم خوشگله قدبلندموهاش بلندوخوش هیکل نمیدونم چیشدخودشوگرفته منم محل ندادم.
😒😒