ب اینکه اون باعث تمام لرز و استرس بچگیم تا الان بوده .کتک های زیادی زده .بخاطر اون تو سن ۱۵ ازدواج کردم .
خلاصه خیلی اذیت ها ک سرتون درد میاد
ولی نمیدونم این قلب خواهر چیه ک اگ نخاد هم برای داداشش میزنه ! اون اتفاق های گذشته باعث شده از هم سرد بشیم کنار هم نباشیم و اصلا باهم صحبت نکنیم !ولی من همیشه میگم خدایا مراقبش باش خوشبختش کن .
عکسش رو میبینم میگم اگ یروز بمیره چیکار کنم
در حالی ک هر وخ منو میزد آرزوی مرگش رو نیکردم !
نمیدونم چرا روزگار با خانواده منو چنین کرد . نزاشت هممون دور هم شاد باشیم