قطع ارتباط با خوانواده همسر

قطع کامل نه بلاخره چون مادر همسرت هست

ممکنه تو رابطه ات با همسرت خدشه ای وارد بکنه این موضوع

ولی کمتر کن رابطه ات رو ...

مادرشوهر من خلی آزارم داد از روز خواستگاری تا همین الان روح و روان من و همسرم و خانواده ام رو به هم ریخت هم خودش هم دخترش

من تو دوران عقد یه روز خوش ندیدم از دست این خانواده

همیشه هم به خاطر همسرم کوتاه امدم و حرفی نزدم

تهش رسیدم به نقطه ای که دیدم افسردگی گرفتم حتی چند ماه قرص اعصاب خوردم

دیگه اونقدر از این تراپیست به اون تراپیست رفتم

تا متوجه شدم من باید ارتباطم رو با این خانواده قطع کنم

مثلا از ترس اینکه بین منو همسرم جدایی بندازه همش وا میدادم

هر روز بهش زنگ میزدم

براش کادو می گرفتم

آزارام میداد بروش نمیاوردم 

اونقدر تو این رابطه سمی آزار دیدم که خودم رو نابود کردم

الان فقط مناسبت ها بهش زنگ میزنم

کاری به کارش ندارم

از هر فرصتی استفاده میکنم بدیهایی که بهم کرده رو بروش میارم

این روش تا الان که جواب داده دیگه مث سابق پاش وسط حلقومم نیست

هنوزم دستش برسه زهرش رو می ریزه چون ذاتش کثیفه ولی دیگه من اون ادم سابق نیستم همونجا ناراحتیم رو بروز می دم

وآقا باید جای کسی باشیم تا درکش،کنیم

عزیزم نذار به اونجاها برسه که همه دورو میشن سیاست داشته باش و ریلکس‌

بعضیا از ناراحتی و اعصاب خوردکنی بقیه لذت میبرن مریضن خودتو اگه بتونی بی تفاوت نشون بدی سخته اما بیشتر میسوزن .

😔😔😔مادرشوهر من انقد سیاست داره اصلا نمیشه ثابت کرد کاراشو 

هر کاری کردی باید برای خانواده خودتم کنی قطع رابطه کردی باید با خانواده خودم قطع ارتباط کنی

عزیزم 

تابحال شده با خود مادرشون صحبت کنید؟

بگید مامان جان راستش از این برخورد شما ناراحت میشم

توقع چنین صحبت هایی رو از شما ندارم

این کار رو کردید؟

اگه میتونی با خودش شخصا منطقی صحبت کن

نه همسرت و نه بقیه رو هم دخیل نکن

اگه بازم نتیجه نداد اون موقع قطع ارتباط کن

قطع رابطه كه نميشه كرد بايد كمش كرد

فقط زبون بریز واسش ازش تعریف کن خر شه.عمری دیگه نمونده میخوان چقد اذیت کنن.چیزی میخری پیشش تعریف نکن.میری خونه ش رنگ ب رنگ لباس نپوش.همش بگو پس انداز میکنیم.کلا فک کنه چقد زن زندگی.

خانواده شوهر من که چون پول دارن پیش همه عزت و احترام دارن  منم یکسال قطع رابطه کردم تو مهمونیاشون شرکت نمیکنم حتی چند ماه پیش عقد خواهر شوهرم بود دعوت کردن نرفتم مادر شوهرم خیلی زن مغروری چون جلوی داماد تازش آبروش نره خودش زنگزد هم منو هم مادرمو دعوت کرد من نرفتم شوهرمو بچهام رفتن