همسر من هفته ای یه بار با دوستانش میره بیرون. یه دوست مجرد داره بیشتر با اون. دوره مجردی باهاش میرفته باغ لواسون دوستش باهم. بعدظهر تا غروب. بعد ازدواج من گفتم دوست ندارم بری اونجا. چه معنی میده چندتا مرد برن خارج شهر تو یه باغ. اولاش گوش میداد ولی الان نه. میگه نیاز دارم هفته ای یه بار. گفتم خب با دوستات کوه برو امام زاده برو. چرا اونجا. قبول نمیکنه میگه تو وقتی میبینی حال من خوب میشه اینجوری باید خوشال باشی. منم بهش گفتم پس منم که میام شهرستان دیدن فامیلات هم خسته میشم خیلی هم معذبم ولی به خاطر اینکه تو ناراحت نشی میام. حالا که تو به ناراحتی من اهمیت نمیدی منم برام مهم نیست ناراحت بشی. منم نمیام پس. تو حاضر نیستی به خاطر من یه جایی نری. فقط یه چی خواستم ازت. چرا من باید به خاطر تو سفر انقدر سختی رو تحمل کنم. جایی که اصن خوش نمیگذره و همش معذبم و کلی تو رفت و امد خسته میشم. حالا میگه تو لجبازی میکنی لجبازی تو زندگی خوب نیست. ولی من واقعا قصدم لجبازی نیست. عقیدم اینه فداکاری نباید یه طرفه باشه. چرا اون چیز به این راحتی رو قبول نمیکنه ولی من باید چیز به ااین سختی رو قبول کنم. تازه من که نگفتم قطع ارتباط کن گفتم جای دیگه برید بگردید. البته اون حرفی نداره من با دوستام برم باغ دماوند مثلا. البته تا حالا پیش نیومده برم. البته الان بهش اطمینان کامل دارم و میدونم اهل خلاف و کار بد نیست. ولی به هیچ مردی اطمینانی نیست
جمله اخرت درسته
اخه امام زاده😂😂😂
بگو پ باید تصویری باهات بگیره هر وقت زنگش زدی
و اینکه بهش بگو تو واتساپ برات نشان بفرسته اگه ب خودش اطمینان داره
اگه به خودش اطمينان داري كه پس خيالت بايد راحت باشه. خدايي نكرده اگه بخواد كار خلافي كنه تو طول هفته هم ميتونه
دقیقا منم به شوهرم گفتم برو جای دیگه بگرد با دوستات باغ نرو حس میکنم تو اون باغا هزارجور کثافت کاری میکنن گفت نه باید هفته ای یکبار رو برم دیگه بیخیال شدم دیگه خیلی گیرمیدادم دروغ می‌گفت بهم ک جای دیگس و می‌رفت باغ الان میگه بهم میره باغ شاید ماهی یبار دوهفته یبار بره مهم نیست ولی میگم شب حق نداری بره فقط روز
عزیزم یه جو شاد و باحال براش تو خونه مهیا کن، که بودن در خونه رو ترجیح بده
هرچند تا حدودی با این کار میتونی روابطش رو با دوستاش کمتر بکنی
چون بهرحال اون سالیان سال با این سبک زندگی کرده پس تغییرش سخته و غیرممکنه
بنظرم بهترین راه اینه که بپذیری و کنار بیای و بسپاری به زمان که با بچه دار شدن و …. همسرت مشغله ش بیشتر بشه و کمتر وقت کنه بره سراغ دوست و رفیق، هرچند وقت گذروندن با دوستاش حقه اونه ولی زیادش خوب نیست
شوهرمنم بادوستاش میره بیرون ولی توخیابون وپارک وکافه واینا ولن باغ نمیرن هرچی میگم بجای دوستات،خودمون سه تایی بریم میگم باتو خوش نمیگذره!😑
منم هرجامیرم یاباجاریام میرم یامادرشوهرم
انقد گفتم وگوش نداد ک بیخیال شدم
عزیزم با من هست خیلی شاده. چیزی کم نداره از این نظر. الان هم خیلی مشغله داره. بعد کلی خستگی و کوفتگی هم شده میره پیشش. همش هم میگه خوبه همسرای رفیقام گاهی جمعه ها دوستاشون رو دعوت میکنن شوهراشون هم میتونن برن پیش دوستاشون
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
