2737
2739

والا همش درد بود چیز خنده داری نبود.ولی واقعا با اون همه درد ی جا ا ته دل خندیدم.من مادرشوهرم خیلی مارمولک و سرتقه.پرستارا همه همراه هارو ا بخش زایمان بیرون میکردن بعد مادرشوهرم تا پرستارارو میدید میرفت قایم میشد پشت کمدا😅😅

اگه دوست داشتید برای سلامتی دخترم ک تو راهه یه صلوات بفرستید😘😘😘

ببین نظرات اینجا خیلی خوبه ها ولی تهش ادم نیاز داره یه ادم متخصص بهش بگه چیکار کنه. من خودم هربار مساله اینجوری برام پیش میاد میرم سراغ دکترساینا. بیا اینم لینکش بعد تازه خیالمم راحته که اگر مشکلم حل نشه پولمو کامل برمیگردونن.



سزاینی بودم رفتم تو اتاق عمل با پای خودم یه تخت بود مثل تخت بیمارستان حاشیه باریک باریک باریک یاد بیمارستان حاشیه افتادم.با اینکه بدترین روزها بود و یه هفته قبلش بیمارستان بستری بودم ولی خیلی جالب و خنده دار بود برام.یکی هم اتاق ریکاوری فک کردم  خیلی تجهیزات خواهد داشت دیدم یک اتاق خالی  خالی بود هیچی نداشت هیچی

تیکر پسردار شدنمه.دعا کنید واقعی بشه خداجووونم ؛تو رو به آبروی ۵تن آل عبا؛به جان ابوالفضل به تنهایی حسین به لب های تشنه رقیه و سکینه به گریه های بی تاب علی اصغر یه پسر سااالم و صآلح و خوشبخت نصیب منو شوهرم کن
2728
سزاینی بودم رفتم تو اتاق عمل با پای خودم یه تخت بود مثل تخت بیمارستان حاشیه باریک باریک باریک یاد بی ...

منم حس ترس از اتاق عمل دارم همه میگن خیلیم سرده 

من چشمم خیلی ضعیفه با دکترم صحبت کرده بودم سزارینم کنه همش میگفنم کاش بزارن عینک ببرم اتاق عمل زد و کیسه ابم هشت ماه ترکید  دکترم نیومد بیمارستانم بزور خوابوند برا طبیعی !!! تو اون همه استرس موضوع خنده دار برا من این بود که عینکم کلا رو چشمم بود :D تا اخر اخر و اینکه خیلییییییی گرسنه بودم و خوابم میومدددددد
سعی میکردم بین دردا حتی شده پنجججج دقه بخوابم :))))

2740
من چشمم خیلی ضعیفه با دکترم صحبت کرده بودم سزارینم کنه همش میگفنم کاش بزارن عینک ببرم اتاق عمل زد و ...

منم چشمام ضعیفه لنز میذارم معمولا 

ولی همش به همسرم میگم سزارینم بشم بچمو درست و حسابی نمیبینم   

من سزارینم بیحسی از کمر بود 

تو اتاق عمل خیلی میترسیدم و جیغ زدم بچه که بدنیا اومد اوردنمون تو ریکاوری تا بیحسی پاهام بیرون بره بعد ببرن بخش،،،گفتم بچمو ببینم کلی التماس کردم اوردنش تا دیدمش روم کردم اونطرف گفتم وییی این پسرمنه چقدر پشمالو هست نمیخوامش  

پرستاره نه گذاشت نه برداشت با اشاره دست گفت خاک تو سرت  


خب پشمالو بود مث یه خرس دوسش نداشتم  

کسي چه ميداند...شايد اين جهان،جهنم جهان ديگريست....

یکی هم اینکه کنار اتاق عمل تو حیاط داشتن یک قسمتی رو درست میکردن ازپنجره اتاق عمل من ماشین و کارگران رو میدیدم فک کنم داشتن آهن خالی میکردن یه اوضاعی بود افتضاح 

تیکر پسردار شدنمه.دعا کنید واقعی بشه خداجووونم ؛تو رو به آبروی ۵تن آل عبا؛به جان ابوالفضل به تنهایی حسین به لب های تشنه رقیه و سکینه به گریه های بی تاب علی اصغر یه پسر سااالم و صآلح و خوشبخت نصیب منو شوهرم کن
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز