2733
2739

بچها ی متن جدید نوشتم نظرتونو بگید 

اگه هم خوشتون اومد لطفا عضو کانالم هم بشید و ازم حمایت کنید❤️

هر روز صبح با صدای الارم گوشیم برای رفتن به محل کار اماده میشدم.

صبحانه درست حسابی هم توی خونه نبود که بخوام بخورم گاهی روزا گرسنه میرفتم و بعضی اوقات با یه تکه نون خشک شده سر و ته صبحانه رو جمع و جور میکردم 

نه اینکه پول نداشته باشم که نتونم چیزی بخرم 

نه 

اتفاقا شغل خوبی داشتم و ماهانه حقوق بالایی هم دریافت می‌کردم 

ولی وقت نداشتم 

صبح که ساعت شش برای رفتن سر کار بلند میشدم و سریع راه میوفتادم 

ظهر هم یه ساندویچ سرد میخوردم و شب انقدر خسته بودم که حوصله نداشتم کاری کنم 

فقط یه گوشه از خونه میوفتادم و خوابم میبرد!

یه روز اتفاقی توی ایینه نگاهم به خودم افتاد 

انقدر خودم برای خودم بی اهمیت شده بودم که حتی توی ایینه هم نگاه نمیکردم 

خب این اون چیزی نبود که میخواستم

صورت زرد و لاغر چشمای گود رفته و لب های بیرنگ و خشک شده 

برای رسیدن به این شغل خیلی تلاش کرده بودم و انقدر محوش شده بودم که اصلا خودم فراموشم شده بود!

معده درد های بی امان 

چهره داغون و بی فروغ 

جسم خسته ای که به شکل ترسناکی لاغر شده !

مسلما این اون چیزی نبود که میخواستم 

گاهی انقدر محو یه چیز میشیم که خودمونو فراموش میکنیم 

انقدر فراموش که یه روز با یه پوسته خالی از خودمون مواجه میشیم و میفهمیم واقعا دیر شده 

اون پوسته خشک تنها دیگه مثل سابق نمیشه 

مثل خیلی چیزا که دیگه شبیه سابق نمیشن...


https://eitaa.com/Baboone_roomy

دنیا پر از احمقاییه که ادعا فهیم بودن دارن... با کمال احترام برای کسی که توهین کنه هیچ احترامی قائل نیستم... اگر با نظرم مخالفی نه منو ناراحت کن نه خودتو...🕸️
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687