با پیشنهاد شما با شوهرم آشتی کردم همون روز
ولی آخرشم قرار نیست ببره با خانوادم گردش
اولش بهونه میکرد درس دارم (کنکور وکالت) وقت ندارم باید درس بخونم و... تازه فهمیدم اصلش اینه👇🏼
دوشنبه بهش گفتم قرار گردش گذاشتیم سه شنبه مشتری زنگ زده اینم برداشته به پنجشنبه جمعه هماهنگ کرده باهاش
ینی یه درصد هم تو ذهنش منو در نظر نگرفته که این میگفت قراره فامیلی بریم گردش... دیده کارش اون روز اوکی میشه برداشته انداخته دقیقا همون روز
الان با خودش میکنه خب چیکار کنم کاره دیگه ، بهش میگم کار دارم کارم واجب تره اونم قبول میکنه نمیریم
وای دارم دیوونه میشم دیگه خسته شدم فقط خودشو کارشو درنظر میگیره😭 خب منم دلم تفریح میخواد
دیشب کلی نشستم گریه کردم اومده دلداریم میده بعد ازینطرف هم کار خودشو میکنه و نمیبره