من خیلی بابایی ام این خابو دیدم حالم خیلی بده بیدار شدم دیدم دارم گریع میکنم ناخداگاه
اما یچیز مسخره تو خابم بود
فقط من خیلی گریع میکردم
خانوادم نه
میزقصیدن براش میگفتن باباات شب تولدت رفته زیر خاک باید روحشو شاد کنیم با رقصیدن منم همش جیغ میزدم و گریه میکردم و خودمو میزدم🥺