خداوکیلی حق بامنه یا شوهرم😭

حق با توعه 

ولی حتما قبلا زیاد غر زدی برا خانوادش بهت حساس شده جبهه گرفته روشت رو کلا تو برخورد با خانوادش عوض کن 

بگو اگه می خواستن همون دیشب می گفتن تو بری پیگیر بشی از رو ناچاری که تو ناراحت نشی دوباره زنگ بزنن بگن بریم جای دیگه

😂😂😂

حالا این خوبه یه گردش رفتنه .واسه عقد برادرشوهرم به ما نگفتن .شوهرم مادرشو تو راه میبینه ،میگه کجا دارین میرین .اونجاس که گفتن عقد داداشته توهم بیا .من به هیچ وجه نه خودم رفتم نه گذاشتم اون بره .به شوهرت بگو شاید دوس داشتن تنها برن که مارو دعوت نکردن .نزاری بره ها

بخاطر این گفتم که به استارتر اصرار میکنه بریم.. که ولش کنه و اگر دوس داشت نه حتما😑

مردا نمیفهمن که یهو این میگه خودت برو اونم راستی راستی پامیشه میره حالا بیا و درستش کن

من جات باشم پا میشم میرم 

می دونی چرا چون همین میشه یک بهانه برای شوهرت و خانوادش 

فردا هر جا برن بهتون نمیگن بهانه هم اینه اوندفعه دیدی خانومت نیومد میگم شاید دوست نداره با ما بیاد چیزی نمیگم 

الانم عاقل باش هیچی بر ندار پاشو خانوم برو بگو یهو شده دیگه فقط تونستم چند تا ظرف و استکان بیارم تمام و والسلام 

نری خودت و ضررش رو می کنی 

اگه ميخاستن واقعا باهاشون بريد لاقل ديشب ميگفتن نه صبحي اونم بعد بازپرسي هاي شوهرت 

حق كاملا تو هس

کاش سیاست داشتی

اصلا حرف خانواده شو نمیوردی که اگر فلان زودتر و....

بلند می‌شدی حالت گگیجه و اضطراب

که چجوری جمع کنم؟ ظرفارو چیکار کنم؟ وای نمیشه و....

حالا ماهم سفرامون اينطوريه 

ولي خودمون نه خانوادگي رفتن حتما برنامه ايي هست

خانوما منم راهنمایی کنین

چند روز پیش خانواده شوهرم رفتن سیزده بدر

 میخواستن جوجه بزنن همه

بعد دیدم ساعت نه شب مادرشوهرم زنگ زده که اره فردا میخواییم بریم سیزده بدر بیاین حتما

منم همونجا شوهرم گفت نه دیگه دیر گفتین من جوجه نگرفتم اماده نداریم نمیاییم مادرشوهرمم گفت باشه

صبحم داداشش زنگ زد که بیاین اما نرفتیم

 بعد  چند روز مادرشوهرم جلو جمع گفت که اره رفتیم سیزده بدر اینا نیومدن فلان من براشون جوجه اماده گذاشته بودم 

بعد من با خودم گفتم اگه برای مام اماده گذاشته چرا همون شب قبلش نگفت برای شمام در نظر گرفتم بیاین

بعد شوهرم یه تیکه ای بهشون انداخت جوابشو نداد

 ولی بدم اومد اشتباه خودشو پاک کرد جوری جلوه کرد مع مقصریم و از قبل همه چیو گفتن بهمون

پس من بودم میرفتم ، حسابی هم می‌خوردم و میپاشیدم و صفا مبکردم

چیشو راهنمایی کنیم .خب تو هم همون موقع راستشو به طرف میگفتی