من امروز رفتم دکتر.بماند که از بوی عرق اقایی که همراه یکی از مریضا بود داشتم خفه میشدم یعنی قشنگ رنگم سبز شده بود تا اینکه رفتن و من فکر کردم حالا میتونم نفس راحت بکشم یهووووو یه خانومی اومده نشست کنارم یعنی تا نشست و یه آه کشید که چقدررر پله داره این مطب من چشام از حدقه زد بیرون .بوی وحشتناک دهن اون خانوم که نمیدوم سیر بود پیاز بوی یا مسواک نزدن بود داشت منو میکشت.مدام سوال میکرد و سرشو میاورد جلو اخر سر ماسک برداشتم زدم.
فصل گرم شد و خدا رحم کنه فقط 🤦