ییادمه اون موقع کلاس هشتم بودم تو بازارچه شهرمون به خیاط بود میرقتم اونجا کمک دستش میبودم یهچیزی یاد بگیرم مامانمم به این دختر خالم گفته بود میرم سر کار اون موقع گوشی نداشتم دو سه سال پیش بود منوگوشیه مامانمو با خودم میبردم سر کار زیادم از خونمون دور نبود خلاصه یه روز بابام خونه نبود جمعه بود بعد زود تر اومدم خونه مامانم گوشیو از دستم گرفت بعد دیدم یه دفعه چنان دادی زد مامانم که این کیه و این چه پیاماییه واست فرستاده
نوشته بود سلام خوبی چه خبر
من دوست دارم میای بریم دور دور
میخوام ببوسمت و کلی حرفای دیگه
مامانمم همش سرم داد میزد منم تو شوک بودماصلا نمیدونستم طرف کیه مامانمزنگ زد به شماره بعد شوهر دختر خالم برداشت مامانم از دهنش در اومد گفت اون بیچاره شوهرشم زیاد سواد نداشت نمی دونست چیشده بعد نگو دختر خالم با گوشیه شوهرش برداشته این پیامارو فرستاده اخرم معذرت خواهی نکرد گفت فقط من بودم
الانم که الانه بعضی وقتا میبینمش حالم ازش بهم میخوره یادم میفته مامانم چطور رفتار کرد باهام و کتکم زد و تهدیدم میکرد به بابام بگم چون پیامای +۱۸ هم بود
شوهرش زیاد سواد نداره که بگم مثلا کار شوهرش بوده گوشیشم ساده و نوکیا استفاده میکنه و اینکه من بعد این ماجرا ها شوهرشو دیدم اونم اصلا منو ندیده بود کارشم تو روستا بود فقط دختر خالم اون موقع اونده بود شهر ما
یه جای پیامم گفته بود خال گردنتو ببوسم
به نظرتون کار دختر خالمه یا شوهرش؟؟؟