تجربه خیانت عشقم زمانی که دختره پیام داد ماباهم زیر یک پتو بودیم
طلاقم واقعا عذاب آورترین بود
۱ ماه عقد ۵ ماه زندگی همسر سابقم مرد نبوددکتر اعصاب روان میرفت من چون کوچیک بود اصلا زندگی نمیفهمیدم یعنی چی رابطه این چیزا منظورم
بعد گفت طلاق رفتم خونه پدرم نیومد دنیال
پشت سرم گفتن دوستش نداشتم طلاقش دادیم آبرومو بردن منم بچه بودم اینقدر گریه میکردم هیچ وقت حالشون نمیکنم هیچ وقت کلی عذابم دادن
مردمممممم یکسال بادرد جون کندم . این متن جلوم بود غذا نمیتونستم بخورم اب نمیخوردم اشک میریختم بایک کیف دستی رفتم مشهد به درو دیوار حرم التماس میکردم خدایا جبرانش کن درحقم نامردی کرد اینقد یک روز زار زدم صدام بالا نمیومد توحرم نمیتونستم راه برم نمیتونستم قدم بردارم فقط وقت غروب خورشید همراه باصدای نقاره ها گفتم خدابراش جبران کن
