خودم دیدن صحنه ای بود که وقتی عمه ام فوت شده بود گذاشتنش داخل قبر من بالا سر وایساده بودم
تا مدت ها برام مشکل ساز بود
چه مشکلی
سر گربه دیدم
به دنیا اومدن وحشتناک تزین اتفاق زندگیم بود
منی ک دوست دارم ی شب توقبر بخوابم
رفتن تو غسالخونه وسط قبرستون تو روستا اونم وسط هفته غروب خلوت تا دو هفته مثل جنازه افتادم فقط
چرا مشکل ساز
یادم رفته بود یادم انداختی چندین سال پیش توخیابون پیرمردی تصادف کرد مغزش کلا پخش زمین شد سرش ترکیده بود له له
قبلش هم روز خوبی ندیدم ولی از ۱۶ سالگیم ک بهترین روزای هر دختریه من با بدبختی پشت سر گذاشتم
خدا سر دشمنمم نیاره اون روزارو
خدمت سر پست بودم دیدم هم خدمتیم اومد پیشم کلی حرف زدیم با هم گفتم برو بخواب صبح پست داری گفت ابرم تا دم کوه برمیگردم دیدم بر نگشت رفتم تو خوابگاه یکی بفرستم بره دنبالش دیدم یارو تو تخت خوابیده فک کنم اون جن چیزی بود
ایامی ک قهر بودم خونه پدرم بودم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
42 ثانیه پیش
42 ثانیه پیش
43 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
