خوابشو دیدم و دلم خیلی واسش تنگ شد...
سنش بالا بود البته ن خیلی. ۴۰ اینا داشت
بمن میگفت دخترم و خیلی بام خوب بود البته ن اینک لاس بزنه باهام.
حس عجیبی بهش داشتم خیلی دوسش داشتم فک میکرد خودشیرینم ولی نمیدونست چون دوسش دارم ب حرفاش گوش میدم
نمیفهمم حسم چیه؟ یعنی مثلا کراش زدم؟ میدونم دوسش دارما ولی نمیدونم چ حسیه. ووخودمو سرزنش میکنم ک متاهله و این فکرای چرتو میکنم
البته من بابام زیاد باهام مهربون نبوده هیچ وقت وقتی بهم میگفت دخترم قند تو دلم اب میشد میومدم خونه گریه میکردم ک چرا بابام اینطور نبود
ولی خب اونقدام پیر نیست استادمون
البته من دیگ هیچ وقت نمیبینمش درسم تموم شده
بهتره بیخیالش شب تا زندگی یکی دیگه رو بهم نریختی
سعی کن بهش فکر نکنی
خب دیگه تموم شده فراموشش کن منم هر مردی بهم‌محبت کنه عاشقش میشم🤣
جالبه منم یه استادی داشتم که خیلی با معلومات و کار درست بود و من احترام فوق العاده ای براش قائل بودم و خیلی حرف گوش کن و درس خون بودم از اونجایی که بقیه دانشجوها احترام حالیشون نبود استادم راجع به من فکر بد کرد انگار
از رفتارش فهمیدم
فکر کرد من ازش خوشم میاد و ... رفتارشو باهام تغییر داد
متاهل بود اونم
نمیدونم چرا دیشب خوابشو دیدم البته خواب تکیشو ندیدم ک فقط خودش باشه خواب همون محلی ک درس میدادو دیدم اونم بود یادش افتادم. منو به اسم کوچیک صدا میزد
این چیزا واقعا چیز خاصی نیس منم واقعا محبت ندیده نیستم یعنی پسرای زیادی بودن ک خواستن مخمو بزنن
ولی نمیدونم چرا از سمت اون خیلی حسش متفاوت بود
همش میگم کاش پسر بودم میتونستم باهاش دوست بمونم اخه الان دخترم زشته و داستانه و ...
اگ پسر بودم یکسره اویزونش میشدم
فارغ از جنسیت دوسش داشتم
