زنایی که شوهرم باهاشون بود از هر نظر از من بهترن چه موقعیت اجتماعی چه شکل و قیافه چه حرف زدن و ناز و عشوه و لوندی و الان که شوهرم میگه توبه کردم و دست از اینکار برداشتم من اعتماد به نفسی ندارم و همش خودمو مقایسه میکنم دوست ندارم نگاهم کنه چون یکی از این زنا که باهاش بود واقعا زیباست و لوند و میگم اونجور که به اون نگاا میکرد حق داشت یه مدت به من نگاه نمیکرد و من میگفتم چرا تو چشام نگاه نمیکنی ولی الان دوست ندارم نگاهم کنه
شوهرم غرور نداره در مواجهه با زنا
خیلی به فکر همست و میخواد مشکلات همه رو حل کنه
با من حرف نمیزنه ولی میخواد باهمه حرف بزنه